غدير گودال آب است كه بعد از گذشتن سيل بر جاي ميماند و بهزودي خشك مي شود. غدير خم نام واحهاي در سه ميلي جحفه است كه قبايل خزاعه و كنانه در زمان جاهليت در آنجا منزل ميكردند. خم به معني بدبوست. گويند هواي غدير خم آنقدر ناسازگار است كه هيچ كودكي در آن تا سن بلوغ زنده نميماند مگر آنكه به جاي ديگر برود. جحفه بر وزن غرفه، آباديای است در اراضي ساحلي حجاز در جنوب شرقي رابغ بين مكه و مدينه (بين خليص و بدر) كه به بدي آب و هوا شهرت دارد. اين محل، ميقات حاجيان شام و مصر و عراق بود كه از راه دريا به حجاز ميرسيدند. ولي امروز متروك است و حاجيان در منزل رابغ احرام ميبندند (قاموس؛ مجمعالبحرين؛ المنجد؛ تهذيب الصحاح؛ اخبار مكه، ازرقي، ۲/۳۱۰؛ حواشي سيره ابنهشام، ۱/۹).
حجهًْالوداع رسول خدا(ص)
رسولالله(ص) در اواخر سال دهم هجري كه دوران غزوات سپري شده و اكثر قبايل عرب به اسلام گرایيده بودند عازم حج شد. اين تنها حج او بعد از هجرت به مدينه بود ـ فريضه حج در سال نهم هجري واجب شد ـ
از اين رو آن را حجهًْالاسلام و حجهًْالوداع ناميدند. به علاوه چون به حكم وحي الهي ولايت علي(ع) را ابلاغ و در نتيجه دين را كامل و نعمت را تمام فرمود، آن را حجهًْالوداع و حجهًْالكمال و حجهًْالتمام گفتند. در اين سفر همسران و اهلبيت پيغمبر(ص) و وجوه مهاجرين و انصار و تعداد بسياري از اهالي مدينه و حومه آن همراه بودند. رسولالله(ص) در مدينه به جامه احرام در آمد و روز پنجشنبه پنج روز مانده از ذيقعده بعد از نماز ظهر از شهر بيرون آمد و به ذوالحليفه بيرون مدينه منتقل شد. چون امر شده بود كه هر كس بتواند بايد كه در اين سفر همراه باشد. با آنكه بيماري حصبه (يا آبله) در منطقه مدينه شيوع داشت و عده اي بيمار بودند لااقل ۹۰ هزار ـ يا ۱۱۴ يا ۱۲۴ هزار ـ نفر به معيت رسولالله(ص) عزيمت كردند. تعدادي هم بين مدينه و مكه ملحق شدند مانند عشاير سر راه و آنان كه همراه اميرالمؤمنين(ع) و ابوموسي اشعري از يمن بازميگشتند. سفر به مكه ده روز و به قولي هشت روز طول كشيد و رسولالله(ص) روز يكشنبه چهارم يا سهشنبه ششم ذيحجه وارد مكه شد و مناسك حج را به شرحي كه در کتابهای سيره آمده به جاي آورد (طبقات الكبير، ابن سعد، ۳/۲۵۵؛ امتاع الاسماع، مقريزي، ۴/۵۱۰؛ الغدير، اميني، ۱/۹؛ سيره ابن هشام، ۲/۶۰۱؛ السيرهًْ الحلبيهًْ، حلبي، ۳/۲۸۳؛ درر الفوائد، جزايري، ۷۳).
خطبه غدير
در راه بازگشت به مدينه (روز ۱۸ ذيحجه سال دهم هجرت) وقتي رسول خدا(ص) به منزل غدير خم رسيد، فرشته خدا بر او نازل شد و اين آيه را در شأن اميرالمؤمنين علي(ع) ابلاغ کرد:ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و اگر نکنی، رسالت او را انجام ندادهای! خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم، نگاه میدارد؛ و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمیکند… (مائده، ۶۷)
براي اجراي امر الهي رسول خدا دستور داد حاجياني كه از پيش رفته بودند و آنان كه هنوز حركت نكرده بودند توقف كنند، سپس فرمود در محل غدير خم، محوطهاي را كه پنج درخت سمره (خارين) در اطراف آن بود از خس و خاشاك ستردند و روي درختها سايبان گستردند. روز پنجشنبه هجدهم ذيحجهًْ رسولالله(ص)، نماز ظهر را پيشاپيش مسلمانان در آن محل بگزارد. آفتاب بهقدري سوزنده بود كه مردم قسمتي از رداي خود را زير پا ميافكندند و قسمتي را روي سر مي كشيدند. بعد از نماز بر منبري از جهاز شتران كه در وسط جمعيت آماده شده بود بالا رفت و خطبه مبسوطي در شرح وظائف مسلمانان و مناقب اهل بيت ايراد کرد. در پايان خطبه، رسولالله(ص) دو بازوي علي را گرفته برافراشت به طوري كه زير بغل هر دو پيدا شد، آنگاه فرمود: ايها الناس من اولي الناس بالمؤمنين من انفسهم؟ اي مردم چه كسي نسبت به مومنان از خودشان (نزديكتر) و سزاوارتر است؟ همه گفتند: خدا و رسول او بهتر ميدانند. پيغمبر فرمود: ان الله مولاي و انا مولي المؤمنين و انا اولي بهم من انفسهم، فمن كنت مولاه فعلي مولاه (يقولها ثلاث مرات و في لفظ احمد اربع مرات) ثم قال: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابعض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ادر الحق معه حيث دار. الا فيبلع الشاهد الغايب» يعني خداوند مولا و سرور من است و من مولا و سرور مؤمنانم و بر مؤمنان از جانشان به خودشان سزاوارترم. هر كه را من مولا و سرورم، پس علي نيز مولا و سرور او است (اين سخن را سه بار و به قول امام احمد بن حنبل چهار بار مكرر فرمود) سپس گفت: خدايا طرفدار كسي باش كه طرفدار علي باشد و خصم آن باش كه با او بستيزد. دوست بدار هر كه او را دوست دارد و دشمن بدار هر كه او را دشمن دارد و ياري كن هر كه او را ياري كند و خوار بدار هر كه او را خوار بدارد و بگردان حق را با او هر جا كه او ميگردد، به هوش باشيد بايد هر كس در اينجا حاضر است اين سخن را به غايبان برساند (اسباب النزول، واحدي، ۱۵۰؛ فضائل الخمسهًْ، فيروزآبادي، ۱/۳۸۸؛ تفسير كشفالاسرار، ميبدي، ۳/۱۸۱؛ و عموم تفاسير شيعه مانند تفسير ابوالفتوح و مجمعالبيان، وافي، مجمعالزوائد، هيثمي، ۹/۱۵۶؛ ثمار القلوب، ثعالبي، ۵۱۱).
به محض اينكه خطبه و ابلاغ رسولالله(ص) به پايان رسيد هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اين آيه نازل شد: «… امروز دين شما را براي شما به كمال رساندم و نعمت خود را بر شما تمام كردم و از اينكه اسلام دين شما است خشنود گشتم.» (مائده، ۳). پيغمبر(ص) پس از دريافت اين وحي، فرمود: «الله اكبر علي اكمال الدين و اتمام النعمهًْ و رضي الرب برسالتي و الولايهًْ لعلي بعدي» از همه بزرگتر است آن خدايي كه دين را كامل و نعمت را تمام فرمود و از رسالت من و ولايت علي بعد از من خشنود است. سپس سراپرده ويژهاي برافراشتند و به امر رسولالله(ص) مردان و زنان، از جمله زنان پيغمبر(ص) در محضر او با علي بيعت كردند. بعد از اين مراسم به دست خود عمامهاي بر سر علي نهاد و دنباله آن را پشت سرش مرتب كرد. اين تكريم را كه در موارد استثنائي و هنگام انتصاب به امارت انجام مي شد «تتويج» يا تاجگذاري ميگفتند. بعد از اين مراسم، بزرگان صحابه برای تهنيت علي پيش آمدند. مقدم بر همه ابوبكر و عمر بودند كه گفتند: «هنيئا لك (به قولي بخ بخ لك) يا ابن ابيطالب، اصحبت مولي كل مؤمن و مومنة» گوارا باد تو را اي پسر ابوطالب. به به از اين نعمت،مولاي همه مردان و زنان با ايمان شدي. ابن عباس گفت: به خدا سوگند كه اكنون پيمان تو بر گردن همه واجب گرديد. حسان بن ثابت شاعر خاص رسولالله(ص) نيز قصيدهاي در تهنيت مراسم غدير از جايگاهي رفيع با صداي بلند انشاء کرد كه مورد تحسين و استقبال آن حضرت واقع شد. (فيض القدير، ۶/۲۱۷؛ كنزالعمال، ۸/۶۰؛ الرياض النضرهًْ، ۲/۱۷۰، ۲۱۷؛ المسند، احمد بن حنبل، ۴/۲۸۱؛ ذخائر العقبي، طبري، ۶۸؛ تاريخ بغداد، خطيب بغدادي، ۸/۲۹۰؛ اعيان الشيعه، ۱/۲۹۰ به بعد؛ الغدير، ۲/۴۳ به روايت از مرزباني و ابن مردويه اصفهاني و ابونعيم اصفهاني و جلالالدين سيوطي و هشت محدث ديگر سني و بيستوشش محدث شيعي).
اهميت حديث
بعضي دلائل اهميت حديث غدير به شرح ذيل است:
۱) هيچ يك از احاديث نبوي در صحت و تواتر به پايه حديث غدير نمي رسد.سخنان رسولالله(ص) و بيعت مسلمانان با علي(ع) در بزرگترين اجتماع اسلامي كه تا آن روز نظير نداشت و در محضر بزرگان صحابه برگرار گرديد. اميرالمؤمنين(ع) در دوران خلافت واقعه غدير را مكررا در محاجه با مخالفان در محضر مسلمانان يادآوري كرد و هر بار جمعي از صحابه كه در غدير حضور داشتند برخاستند و شهادت دادند (المستدرك علي الصحيحين، حاكم نيشابوري، ۳/۳۷۱؛ مسند، ابنحنبل، ۱/۱۱۸، ۵/۳۶۶؛ خصائص اميرالمؤمنين(ع)، نسائي، ۹۳؛ البدايهًْ و النهايهًْ، ابن كثير شامي، ۵/۲۰۸)؛
۲) حديث غدير بزرگترين حجت و مستند شيعه اماميه بر ولايت مطلقه علي(ع) است. به استناد همين حديث است كه خلافت را موهبتي الهي مي دانند نه مقامي كه مردم انتخاب كنند؛
۳) به شهادت دو آيه سوره مائده كه گذشت تشكيل كنگره اسلامي غدير بزرگترين و مهمترين و حساسترين قسمت از وظائف رسالت پيامبر(ص) بود. به دستور او همه مسلمانان كه توانايي سفر داشتند در حجهًْالوداع همراه شده بودند و معلوم بود برنامه مهمي در پيش است كه بايد در آن كنگره اجرا شود. زمان و مكان آن نيز بهترين و مناسبترين بود، چون بعد از حج همه از جحفه مي گذشتند و با اشاراتي كه پيغمبر فرموده بود براي بيشتر آنان آخرين فرصتي بود كه سعادت ديدار رسولالله(ص) دست مي داد. نزول وحي در آن محل و وصيت رسولالله(ص) در آخر خطبه كه بايد اين پيام را حاضران به غايبان و نسلها به يكديگر ابلاغ کنند همه گویای اهميت فوقالعاده حديث غدير است؛
۴) اسناد حديث غدير براهمیت آن میافزاید. بيش از صد و ده تن از اصحاب پيغمبر و هشتاد و چهار تن از تابعين و سيصد و شصت تن از ثقات محدثين آن را روايت كردهاند (الغدير، ۱/۱۴). راويان مشهور غدير از صحابه: اميرالمؤمنين علي، فاطمه زهرا، حسن بن علي، حسين بن علي، عباس بن عبدالمطلب، عبدالله بن عباس، عايشه و امسلمه همسران پيغمبر، اسماء بنت عميس همسر ابوبكر و سپس ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، زبير، سعد بن ابي وقاص، عبدالرحمن بن عوف، ابوهريره، اسامهًْ بن زيد، ابي بن كعب، جابر بن عبدالله، ابوذر غفاري، سلمان فارسي، خالد بن الوليد، عمار بن ياسر و عمر بن العاص… بودند. نام تمامي ايشان و نام تابعين و راوياني كه حديث غدير را روايت كردهاند با ترجمه احوال و روايات ايشان در دو مجلد كتاب عبقاتالانوار، تأليف محققانه مير حامد حسين لكنهويي نيشابوري در ۱۰۰۸ صفحه همراه با صد و پنجاه تن از محدثين و علماي مشهور كه اين حديث را روايت كردهاند مسطور است. منهج اول و منهج دوم اين اثر بينظير و مجلدات دوازده گانه منهج دوم كه در شرح حديث غدير و يازده حديث متواتر ديگر شيعه تأليف شده است اثر بينظيري است كه اهميت حديث غدير را نشان مي دهد (الذريعهًْ الي تصانيف الشيعهًْ، آقا بزرگ تهراني، ۱۵/۲۱۴)؛
۵) علاوهبر علماي شيعي كه از عهد شيخ صدوق و شيخ مفيد و شيخ طوسي گرفته تا زمان حاضر کتابهای بسيار در اثبات صحت و تواتر سند و وضوح دلالت آن بر ولايت و خلافت علي تأليف كردهاند، بسياري از علماي اهل سنت نيز کتابها و رسالههای ويژهاي به مسئله ولايت و حديث غدير اختصاص دادهاند كه علامه اميني در الغدير از بيستوشش تن ايشان نام برده است (۱/۱۵۲)
ادبيات غدير و غديريهها
واقعه غدير خم علاوهبر آنكه سرفصل کتابهای تفسير و حديث و كلام و فقه و تاريخ شيعه است در ادبيات و هنر و عادات و آداب اجتماعي و سنن ملي شيعه نيز تأثير سازنده داشته است و مخصوصا در شعر عربي و بعد فارسي جايگاه ممتازي دارد. علاوهبر حسان بن ثابت كه نخستين شاعر غديريه سرا بود ساير صحابه مانند اميرالمؤمنين علي(ع)، عمرو بن العاص و قيس بن سعد بن عباده اين حديث را در اشعار خود جاويدان ساختند. بعد از ايشان بزرگان شعراي عرب مانند كميت بن زيد اسدي، سيد اسماعيل حميري، ابوتمام، دعبل خزاعي، شريف رضي، شريف مرتضي، مهيار ديلمي، صاحب بن عباد، ابوفراس، حسين بن حجاج، كشاجم، ابن منير طرابلسي، و صفيالدين حلي… غديريههاي پرمغز و عالي سرودند و اين هنر را در ادب عرب و بين شيعيان رواج دادند. نمونه اشعار ايشان در كتاب اعيان الشيعة و الغدير به چاپ رسيده است. شرح احوال شاعران شيعي عرب در كتاب اخبار شعراء الشيعهًْ تأليف ابوعبدالله مرزباني و ادب الطف تأليف سيد جواد شبر و ساير تراجم شعراء و تواريخ ادب عرب مسطور است.
در زبان فارسي قديميترين غديريه از منوچهري دامغاني (م ۴۳۲ ق) در دست است. از آن پس شاعران شيعي در ايران و ساير بلاد آسيا به غديريهسازي پرداختند و از عهد صفويه رسم شد كه در مجالس رسمي عيد غدير قصائد غديريه خوانده شود. از مشاهير شاعران پارسي غدير بايد از ناصر خسرو قبادياني، سنائي غزنوي، ابن يمين فريومدي، وحشي بافقي، قأآني شيرازي، شمسالشعراء سروش، ملكالشعراء صبوري، غالب دهلوي، اديب الممالك فراهاني، شيخالرئيس حيرت و ملكالشعراء بهار… نام برد (يادنامه علامه اميني، ۱/۴۱۴ تا ۴۳۰ مقاله دكتر سجادي، تهران ۱۳۵۲ ش) به علاوه مثنويها و حماسههاي بسيار پیرامون حديث غدير سروده شده و موضوع را از جنبههاي مختلف مورد بحث قرار دادهاند. مشهورترين مثنويهاي عرفاني كه به نام ولايت نامه معروف است، اثر طبعهاشم ذهبي، محمدهاشم درويش زنجاني، صدر كاشف دزفولي، ضمير حلوايي، عبدالواحد ناظم، فارغ گيلاني، آخوند ملاسلطان علي گنابادي و سليم توني است. (الذريعهًْ، ۲۵/۱۴۴ و ۱۴۵).
دیدگاه برخی مخالفان حديث غدير و پاسخ آنها
غالب علماي اهل سنت مانند شيعيان در صحت حديث غدير ترديد نميكنند. نام چهل تن از ايشان را علامه اميني در الغدير (۱/۲۹۴) با اقوال و ترجمه احوالشان ثبت كرده است. ولي به دلايلي كه در كتب خود آورده و بيشتر آنها تقليدي است اين حديث را براي اثبات ولايت مطلقه و خلافت بلافصل كافي نميدانند. براي روشن شدن موارد اختلاف نکاتی بیان میشود:
۱) از قرن پنجم هجري كه تعصبات مذهبي شدت يافت بعضي مانند ابن حزماندلسي (م ۴۳۸ ق) و بعد از او ابن تيميه (م ۶۲۲ ق) به دليل آنكه حديث غدير در صحيح بخاري و صحيح مسلم مذكور نيست و از طرق اهل سنت روايت نشده و جز در مسند ابن حنبل در ساير صحاح نيامده است آن را ضعيف شمردند. ملا سعد تفتازاني و قاضي عضد ايجي و ملا علي قوشچي و مير سيد شريف جرجاني و نظاير ايشان نيز همين سخنان را تكرار و براي نظر خود شاهد آوردند كه ابوداوود و ابوحاتم سجستاني نيز صحت اين حديث را مورد طعن قرار دادهاند. شيعيان در پاسخ ايشان ميگويند:
اولا) احاديث صحيح به مندرجات دو كتاب بخاري و مسلم منحصر نيست. به همين سبب حاكم نيشابوري (م ۴۰۵ ق) كتاب المستدرك علي الصحيحين را نوشته بود تا احاديث صحيح از قلم افتاده را در آن جمع كند و حديث غدير از آن جمله است؛
ثانيا) حديث غدير در صحيح ترمذي و سنن ابن ماجه و سنن دارقطني و مسند ابن حنبل كه هر چهار تا از اصول موفق اهل سنت به شمار ميرود مسطور است. (فضائل الخمسه، ۳۴۹)؛
ثالثا) در طرق حديث غدير سي تن از مشايخ بخاري و مسلم (الغدير، ۱/۳۲۰) مذكورند كه اگر در اعتبار ايشان شكي باشد اعتبار احاديث بخاري و مسلم نيز زير سؤال ميرود؛
رابعا) حديث غدير را صد و ده تن از صحابه و هشتاد و چهار تن از تابعين و سيصد و ده محدث روايت كردهاند. چنين حديث متواتري را ضعيف چگونه توان گفت؛
خامسا) حديث من كنت مولاه فعلي مولاه كه در حديث غدير آمده در ساير احاديث صحيح نيز آمده است. مانند حديث بريدهًْ بن الحصيب و حديث اعمش و حديث ابن عباس (المستدرك علي الصحيحين، ۳/۱۱۰؛ فيض القدير، ۶/۲۱۸؛ حليهًْ الاولياء، ۶/۴ و ۲۳؛ مسند، ابن حنبل، ۵/۳۵۸؛ كنز العمال، ۶/۱۵۲؛ ذخائر العقبي، ۱، ۸۶؛ مجمع الزوائد، ۹/۱۱۹).
۲) در دلالت حديث غدير بر ولايت و امارت علي بر همه مؤمنان و امامت و خلافت او،همه علماي شيعي اتفاق نظر و اجماع دارند. شواهد بسيار از كلام بزرگان شعراء و لغويين عرب كه قولشان در عربيت حجت است ثابت مي كند كه مولي به معني «اولي به نفس» و ولي واجب الاطاعهًْ است و چنانكه گذشت ابوبكر و عمر و علي را «مولي كل مؤمن و مؤمنه» خواندند كه معلوم است به معني ولي واجب الاطاعهًْ است؛
زين سبب پيغمبر با اجتهاد
نام خود وان علي مولا نهاد
گفت هر كس را منم مولا و دوست
ابن عم من علي مولاي اوست
و ميگويند مولا به معني اولي يا ولي نيست چون وزن مفعل در زبان عرب به معني افعل يا فعيل نيامده است. بنابراين به اين حديث بر ولايت مطلقه و خلافت علي نميشود استناد كرد. شيعيان اين استدلال را نادرست ميدانند و شواهد بسيار اقامه مي كنند كه مفعل به معني افعل و فعيل هر دو آمده است (فضائل الخمسهًْ، ۱/۳۹۱ به بعد؛ الغدير، ۱/۳۴۴ به بعد). به علاوه ياري كردن و دوست داشتن پيغمبر به حكم قرآن بر هر مسلمان واجب است. توصيه ياري كردن و محبت علي هم مسئله چنان مهمي نبود كه به خاطر آن كنگره اسلامي تشكيل شود. اين امر در دهها حديث ديگر ابلاغ شده بود و تشريفات و بيعت كردن و تاج پوشي لازم نداشت؛
۴) احمد بن حنبل و ساير ائمه حديث آوردهاند كه چند تن از انصار از جمله ابو ايوب انصاري در رحبه (كوفه) نزد علي آمدند و هنگام سخن گفتن او را مولا خطاب كردند. علي(ع)فرمود چرا به من مولا ميگوييد، شما عربيد و من مولاي شما چگونه توانم بود؟ گفتند: ما در روز غدير خم حضور داشتيم و شنيديم كه رسولالله تو را مولاي ما خواند، از اين رو بر خود لازم ميبينيم تو را مولا خطاب كنيم (الغدير، ۱/۱۸۷). اين حديث دليل است بر آنكه معني مولا در حديث غدير بالاتر از دوست و ياور و به معني ولي امر است؛
۵) ابن كثير شامي در تاريخ دمشق (به روايت اعيان الشيعهًْ) آورده است كه اجتماع غدير خم و حديث غدير در شأن علي بدان سبب بود كه پس از بازگشت وي از فتح يمن چند تن از ناراضيان نسبت خشونت و عدم رعايت عدالت در تقسيم غنايم به او دادند، آن حضرت براي اثبات برائت و بیتقصیری علي و رفع شبهه، اجتماع غدير را ترتيب داد و آن سخنان را در فضائل علي بيان کرد. علماي شيعي اين قصه را نيز نامناسب و بيدليل ميدانند زيرا به اتفاق مورخين شكايت ناراضيان و پاسخ قاطع رسولالله در مكه در حضور حاجيان بود و حديث غدير مربوط به روز هجدهم ذيحجه بعد از خروج از مكه و بعد از مناسك حج است. با توجه به اينكه سبب خاصي پيش نيامد كه در فاصله چند روز شاكيان تجديد شكايت كنند و لازم باشد رسولالله(ص) چنان كنگره عظيمي را براي پاسخگويي ترتيب دهد.
معرفی علی علیهالسلام از زبان خودش
شناخت مقام والای حضرت علی (علیهالسلام) و شناساندن آن، جز برای امامان معصوم مقدور نیست، از این رو مناسب است برای شناخت آن حضرت به پارهای از سخنان خود ایشان تمسّک کنیم که نشان دهندهٴ اعتلای مقام حکیمانهٴ وی است.
۱ ـ در خطبهٴ ۱۹۲ از نهج البلاغه هنگامی که ظهور اسلام را تشریح میکند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را میستاید، میفرماید:
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مرا در همان اوایل زندگیم در دامن خویش میپروراند و هر روز بابی از علم و اخلاق به روی من میگشود و مرا به اقتدای آن فرا می خواند:
«یَرفَع لى فى کُلّ یومٍ مِن أخلاقِه عَلَماً ویأمرنى بالاقتداءِ بِهِ». و هر سال که مجاور کوه حرا میشد و در جوار آن به عبادات میپرداخت، من او را میدیدم و جز من کسی وی را نمیدید: «ولقد کان یُجاور فی کلّ سنةٍ بِحِراء فَأراه وَلایَراهُ غیرى».
در خانهای که اسلام در آن ظهور کرده بود غیر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و خدیجه (علیهاالسلام) کسی در آن نبود و من سومین نفر آن دو بودم. نور وحی و رسالت را میدیدم و نسیم نبوت را استشمام میکردم.
علی (علیهالسلام) سپس میفرماید: من هنگام نزول وحی بر پیامبر، صدای نالهٴ شیطان را میشنیدم؛ به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: این آهنگ و ناله ویژه شیطان از کجا به گوش میرسد؟
فرمود: این افسوس شیطان است که فهمید دیگر پرستش نمیشود؛ چون جایی که وحی و نبوت و رسالت حکومت کند، آنجا شیطان عبادت نمیشود: «ولقد سمعت رنّة الشیطان حین نزل الوحى علیه (صلی الله علیه و آله و سلم) فقلت: یارسول الله ما هذه الرنّة؟ فقال: هذا الشیطان قد أیس
من عبادته». آنگاه فرمود: ای علی هر چه را من میبینم تو نیز میبینی و هر چه را من میشنوم تو نیز میشنوی، جز آن که تو پیامبر نیستی، لیکن وزیر من هستی و تو بر پایهٴ خیر استواری.
۲ ـ حضرت علی (علیهالسلام) در خطبهٴ سوم که به خطبهٴ «شقشقیّه» معروف است، میفرماید: «ینحدر عنّى السیل ولا یرقی إلىّ الطیر»؛ من آن کوه بلندم که سیل علوم از من سرازیر میگردد! چون هر کوهی سیل خیز نیست و سیل فقط از کوه بلند و مرتفع بر میخیزد و هیچ پرواز کنندهای به مقام اوج گرفتهٴ من پر نمیکشد.
فکر اندیشمند عادی به مقام والای علی بن ابی طالب ره نمییابد و تحمّل هضم و فراگیری علومِ سیل گونهٴ این حکیم الهی، مقدور افراد عادی نیست؛ زیرا در برابر سیل نمیتوان ایستاد، بلکه باید از کنارههای آن به قدر توان بهره برد.
۳ ـ آن حضرت در خطبهٴ ۱۸۹ در بیان مقام علمی خود، میفرماید: «أیّها النّاس! سلونى قبل أن تفقدونى فلأنا بطرق السماء أعْلم منّى بطرق الأرض».
در این کلام، آن حضرت برای خود دو نشئه قایل است، چنان که جهان نیز دو نشئه دارد: عالَم ظاهر و عالَم باطن، عالَم غیب و عالَم شهادت. ایشان میفرماید: جنبهٴ غیبی من قویتر از جنبهٴ شهادت من است! آگاهی من به علوم آسمانی بیش از آگاهی من به علوم زمینی است! زیرا غیب، قویتر از شهادت است و با خبران از غیبِ عالَم، قویتر از مرتبطان به عالَم شهادت هستند.
۴ ـ در خطبهٴ ۱۷۵ میفرماید:
واللّه لو شئتُ أن أُخبر کلّ رجلٍ منکم بمخْرجه وموْلجه وجمیع شأنه لفعلتُ! ولکن أخاف أن تکفروا فىّ برسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ألا وإنّى مُفْضیه إلی الخاصّة ممّن یؤمّن ذلک منه.
سوگند به خدا! اگر بخواهم جریان زندگی شما، آغاز و انجام آن و ورود و خروج شما را در کارها تشریح کنم، میتوانم؛ چون از گذشته و آیندهٴ شما به اذن خدا آگاهم؛ ولی خوف دارم که تاب نیاورید و بگویید: چون رسول خدا چنین نفرمود و علی (علیهالسلام) میگوید، پس علی (علیهالسلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر است و این مسأله، زمینهٴ انحراف فکری شما را فراهم سازد. آگاه باشید که با موالیان مورد اطمینان، بعضی از اسرار عالم را در میان میگذارم. این نمونهای از احاطه علمی علی (علیهالسلام) به جهان غیب است وجهان غیب بر جهان شهادت احاطه دارد.
۵ ـ در خطبهٴ ۱۵۸ خود را سخنگوی وحی معرفی میکند و میفرماید:
ذلک القرآن فاسْتنطقوه ولنْ ینطق ولکن أُخبرکم عنه ألا إنّ فیه علم ما یأتی والحدیث عن الماضی و دواء دائکم ونظم ما بینکم.
قرآن سخن میگوید، شما از قرآن بپرسید ولی هرگز حرف نمیزند؛ لیکن من سخنگوی قرآنم و شما را از محتوای آن آگاه میسازم. آگاه باشید که علم آینده، سخن از گذشته، داروی دردها و نظم امور زندگی شما در قرآن است.
۶ ـ در خطبهٴ ۱۰۹ میفرماید: ما درخت نبوّتیم، درخت نبوّت در خاندان ما ریشه دارد و فیض رسالت در این خانواده فرود میآید و فرشتههای خدای متعال به خاندان ما رفت و آمد دارند و قرارگاه علم، ما هستیم و چشمهسار حکمتها ماییم: «نحْن شجرة النبوّة ومَحَطُّ الرّسالة ومختلف الملائکة ومعادن العلم ویَنابیع الحِکَم».
کانون و کان علم و حکمت، علی و اولاد علی (علیهمالسلام) هستند و همانگونه که قرآن کریم در تشریح حکمت، گویا و رساست، امیر مؤمنان (علیهالسلام) نیز که شاگرد بارز این کتاب و قرآن ناطق است، بهترین بیانگر حکمت خواهد بود.
….
“شیعه” یعنی تابع و پیرو
فقیه و اندیشمند معاصر حضرت آیت الله جوادی آملی، که خود در مکتب حضرت امام علی(ع) سالهای مدید درس و حکمت آموخته، میگوید: برای کسانی که خود را “شیعه” حضرت امام علی(ع) میدانند، کسب شناخت و معرفت نسبت به شخصیت آن امام معصوم(ع) یک فریضه است و نباید در انجام آن غفلت روا دارند، که هر نوع قصور و مسامحه در این امر، زیانهایی چون از دست دادن فیض شناخت و آگاهی نسبت به کسی را به همراه دارد که حتی بیگانگان در مقام والای او به شگفتی افتادند و سر به خضوع فرود آوردند.
مگر نه این است که “شیعه” یعنی تابع و پیرو؟ و آیا جز این است که تبعیت و پیروی از حضرت مولی الموحدین (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصیت اوست و تا این شناخت و بینش به دست نیاید، “پیروی” تحقق عینی نمییابد؟ بنابراین شخصیت شناسی امیرمومنان (ع) برای هر مدعی پیروی از آن پیشوای الهی، ضروری و حیاتی میباشد.
راستی چگونه میتوان در برگرفتن جرعههایی از اقیانوس بیکران شخصیت کسی که جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزید و در عین حال نامش را بر زبان جاری کرد و خود را محب او نامید؟ برای انجام وظیفه امام شناسی، مستحکمترین و راهبردیترین شیوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهایی است که آن پیشوای بزرگ درباره خود بر زبان جاری ساخته است، اگر چه معتقدیم آنچه حضرت علی (ع) درباره خود فرموده، بسیار اندک است.
برای کسانی که خود را “شیعه” حضرت امام علی (ع) میدانند، کسب شناخت و معرفت نسبت به شخصیت آن امام معصوم (ع) یک فریضه است و نباید در انجام آن غفلت روا دارند، که هر نوع قصور و مسامحه در این امر، زیانهایی چون از دست دادن فیض شناخت و آگاهی نسبت به کسی را به همراه دارد که حتی بیگانگان در مقام والای او به شگفتی افتادند و سر به خضوع فرود آوردند.
مگر نه این است که “شیعه” یعنی تابع و پیرو؟ و آیا جز این است که تبعیت و پیروی از حضرت مولی الموحدین (ع) در گرو معرفت نسبت به شخصیت اوست و تا این شناخت و بینش به دست نیاید، “پیروی” تحقق عینی نمییابد؟ بنابراین شخصیت شناسی امیرمومنان (ع) برای هر مدعی پیروی از آن پیشوای الهی، ضروری و حیاتی میباشد.
راستی چگونه میتوان در برگرفتن جرعههایی از اقیانوس بیکران شخصیت کسی که جامع صفات متضاد و خصال گوناگون است، تسامح ورزید و در عین حال نامش را بر زبان جاری کرد و خود را محب او نامید؟ برای انجام وظیفه امام شناسی، مستحکمترین و راهبردیترین شیوه، گوش جان سپردن به معارف و رهنمودهایی است که آن پیشوای بزرگ درباره خود بر زبان جاری ساخته است، اگر چه معتقدیم آنچه حضرت علی (ع) درباره خود فرموده، بسیار اندک است.
هدف اصلی امیرمومنان علی علیهالسلام
امیر مومنان علی(ع ) زمانی که به حکومت رسید در پی انقلابی دیگر با مبانی و اصول و شیوهای برآمد که پیامبر(ص ) در تحقق انقلاب فرهنگی اش از آن بهره جسته بود.
بدین منظور در همه زمینهها بدون هیچ کم و کاستی بر مبنای طرح رسول خدا(ص ) گام پیش نهاد تا تمدن بنیان گذاشته آن حضرت در محدوده جزیره العرب را با گسترش دامنه حکومت اسلامی پس از فتوحات به سراسر جهان به مثابه تمدنی برتر بنمایاند و تمدن و فرهنگی ماندگار که دستخوش تغییر و تحولات سیاسی قرار نگیرد به یادگار گذارد.
آنچه برای آن حضرت در فرصت چند ساله خلافت مهم بود، حضور عالمانه و جدی در صحنه فرهنگی بود. بدین سان کوفه انتخاب شد و حضرت کوشید تا اندکی از معارف و اسرار به یادگار مانده از پیامبر(ص ) را که تاکنون زمینه انتشار آن پدید نیامده بود برای افراد لایق بیان کند و چهرهای که در طول این مدت بر اثر سختگیریها در پشت پرده ابهام مانده بود بنمایاند تابیدار دلان آن زمان و آیندگان تفاوت میان حق و باطل و حجت الهی و طاغوت را بدانند.
با آغاز خلافت امیر مومنان علی (ع ) فرصت برای فعالیتهای فرهنگی فراهم شد. بدین سبب حضرت شمهای از آن معارف الهی را که خداوند در وجود او به ودیعت نهاده بود بیان کرد و در جلسات عمومی و خصوصی ۵ و نیز در گفت وگو با غیرمسلمانان حقایقی را آشکار ساخت .
گویند روزی مردی یهودی از اهالی یمن به خدمت آن حضرت رسید و گفت : ای امیرمومنان آفریدگارت را برای من چنان توصیف کن که گویی من او را می بینم و به او می نگرم .
حضرت پس از حمد و سپاس پروردگار در پاسخ وی سخنانی حکمت آمیز و عقلانی بیان فرمود.
تردید نیست که اگر آن مرد و دیگر حاضران به ژرفای گفتار حضرت پی نمیبردند چنین گفتاری از سوی حضرت بیان نمی شد.
امام علی(ع ) از همان آغاز حکومت کوشید تا بسیاری از حقایق اسلام و معارف آن را که پس از پیامبر مخدوش شده بود برای نسل کنونی و آینده آشکار کند و ظلمی را که بر فرهنگ اسلامی رفته بود و از آن پوسته و ظاهری بیش نمانده بود با علوم و اسرار الهی که از پیامبر آموخته بود و با پیمانی که خدا برای اعلای کلمه الله از او گرفته بود تمام اهداف و ابعادش را بازگوید و ابعاد فراموش شده قرآن را به یاد آورد و سیمای تمام نمای اسلام را ارائه گند تا همه در تمام اعصار بدانند که هر کجا نامی از اسلام و پیامبر باقی است الگوی آن پاسخگوی تمام شئون فرهنگی اجتماعی سیاسی و غیر آن است .
عدالت و ظلم، خط قرمز امام علی علیهالسلام
“سوده همدان” زن شجاعی است که خدمت حضرت (ع) رسید و گفت در یکی از ادارات حکومت شما بر من ظلم شده! علی (ع) گریان شد و از خدا طلب مغفرت نمود و شخصاً به کار آن زن رسیدگی کرد بطوریکه سالها بعد این زن خاطره آن روز را برای معاویه نقل کرد و با گریه شعری خواندکه معروف شد: “صلی الاله علی جسم تضمنه قبرفاصبح فیه العدل مدفونا” (عقدالفرید۱۱۲/۲)
رانت خواری خواص!
از مهمترین عوامل نابود کننده حکومتها “رانت و رانت خواری” است! یعنی اصحاب قدرت و وابستگان قومی و جناحی آنان با دستی که در قدرت و ثروت دارند، دست به دزدیهایی میزنند بهشکل قانونی در می آورند!
امام (ع)به شریح قاضی نوشت: “چرا خانه هشتاد دیناری تهیه کردی؟!” (نامه/۳) و به کارگزارش نوشت: “تو در اموال مسلمین خیانت کردی و تو را عزل نمودم!” (نامه/۲۰و۴۰)
وبه کارگزار دیگرش بنام منذر نوشت: “خیانت کردی و سریعاً از قدرت کنار رو” (نامه/۷۱)
و البته همین حساسیت امام(ع) در مورد خاندان خودش بهشدت افزایش دارد؛ دختر حضرت امیر(ع) از مسئول امور مالی حکومت برای سه روز بهمناسبت عید قربان گردنبندی را به امانت گرفت و امام آن را دید و دخترش را توبیخ کرد و وقتی از امانت بودن و ضامن بودن شخصِ خزانه دار مطلع شد،فرمود: “اگر چنین نبود دست دخترم را قطع میکردم.
علی علیه السلام الگوی کامل
مقام معظم رهبری، که تربیتشده برجسته مکتب امامت است، در مورد امام علی علیهالسلام اظهار میدارد: امیرالمؤمنین علیه السلام یک الگوی کامل برای همه است. جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است. حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت مردان است. زندگی سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است. آزادگی او الگوی همه آزادگان جهان است. سخنان حکمت آمیز و درسهای ماندگار او الگوی عالمان و دانشمندان و روشن فکران [است].
شخصیّت و فضایل علی علیه السلام
حضرت آیتالله امام خامنهای در مورد شخصیت بیمانند علی علیهالسلام اظهار میدارد: شخصیّت امیرالمؤمنین علیه السلام ترکیبی از عناصری است که هرکدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد به زانو در می آورد. زهد امیرالمؤمنین و بی اعتنایی و بی رغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است. علم آن بزرگوار و دانش وسیع او ـ که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه شیعه بر آن اتّفاق دارند که بعد از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است ـ یکی از این عناصر است. فداکاری آن بزرگوار در میدان های مختلف ـ چه میدان های نظامی و چه میدان های اخلاقی و سیاسی ـ یکی از این عناصر است. عبادت آن بزرگوار یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشته شاخصی برای عدل اسلامی است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان ـ اعم از فقرا، کودکان، زنان و از کارافتادگان ـ یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین است… در همه اینها در حدّ اعلاست.
کار برای خدا
… امیرالمؤمنین برای خدا و در راه او کار می کرد. به درد مردم می رسید. مردم را دوست می داشت و خدمت به آنها را وظیفه خود می دانست. با این که حکومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به این اکتفا نمی کرد؛ شب ها هم، تنها و به صورت فردی، به کمک یکایک مستضعفان می رفت. این زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام است.
ظلم ستیزی علی علیه السلام
علی علیه السلام در هر سطحی با هر نامی و زیر هر پوششی ظلم ستیز بود. زندگی دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید. این جنگ های اوست. ببینید با چه کسانی جنگید؟ چه طور جنگید؟ با چه صلابتی جنگید؟ آنها چه کسانی بودند؟ زیر چه نام و عنوان های فریبنده ای پنهان شده بودند؟.
امّا وقتی تشخیص میداد که این ظلم و باطل است درنگ نمی کرد. این راه ماست؛ راه دشواری که باید آن را طیّ کنیم. این راه یکایک کسانی است که ادّعای پیروی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کنند؛ راه مقابله با ظلم و ظالم در هر سطحی و یا هر کیفیّتی…
قاطعیّت علی علیه السلام
… قاطعیّت و صلابت در راه حقّ، این خصوصیّت ـ اگر نگوییم مهم ترین ـ حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اوّل از این دستگاه حکومت مشاهده میشود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حقّ هیچ چیزی نمی تواند جلوی راه حقّ او را بگیرد. …امیرالمؤمنین از جمله کسانی است که در راه خدا هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود. آنچه را که تشخیص داد بدون هیچ گونه مبالاتی عمل می کند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیّت را مشاهده می کنید. قاطعیّت و صلابت از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیّت و صلابت را نشان میدهد؛ یعنی حکومت وقتی که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه ای که مخالف با حقّ باشد قرار نگیرد. این آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال میکرد.
صبر و بصیرت علی علیه السلام
امیرالمؤمنین از اوایل نوجوانی تا هنگام مرگ دو صفت بصیرت و صبر را با خود همراه داشت. بیداری و پایداری او یک لحظه دچار غفلت و کج فهمی و انحراف فکری و بد تشخیص دادنِ واقعیت ها نشد. از همان وقتی که از غارحرا و کوه نور پرچم اسلام به دست پیامبر برافراشته شد… حکومت نبوّت و رسالت آغاز گردید، این واقعیّت درخشان را علی بن ابی طالب علیه السلام تشخیص داد. پای این تشخیص هم ایستاد و با مشکلات آن هم ساخت. اگر تلاشْ لازم داشت آن تلاش را هم انجام داد اگر مبارزه لازم داشت آن مبارزه را کرد. اگر جان فشانی میخواست جان خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و به میدان برد. اگر کار سیاسی و فعالیّت حکومت داری و کشورداری می خواست آن را انجام داد. بصیرت و بیداری او یک لحظه از او جدا نشد. دوّم صبر و پایداری کرد و در این راهِ استوار و صراط مستقیم استقامت ورزید. این استقامت ورزیدن، خسته نشدن مغلوب خواسته ها و هواهای نفس انسانی نشدن نکته مهمّی است… همه در این خصوصیت باید سعی کنند که خودشان را به امیرالمؤمنین نزدیک کنند، هرچه همّت و استعدادشان باشد…
مقام علی علیه السلام
درباره مقام امیرالمؤمنین علیه السلام زبانهای نوعِ بشر و قدرت و تصویر و ترسیم انسان ها عاجز از ارائه کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصوّر آن مقام شامخ و کُنه عظمت آن بزرگوارند. ما با قیاس به معلومات خودمان می توانیم چیزی را بشناسیم و بفهمیم. امیرالمؤمنین علیه السلام از مقیاسهای ما خارج است. او را با ذرع و پیمانهای که برای سنجیدن انسانها و فضیلتها و مُحسّنات و زیباییها در اختیار ماست، نمیشود سنجید و اندازه گرفت. او بالاتر از این حرف هاست. آنچه که ما می بینیم درخشش آن بزرگوار است که به چشم هر انسانی ـ حتّی دشمنان و مخالفان ـ میآید؛ چه برسد به دوستداران و یا شیعیان… درخشش را میبینند، امّا ابعاد و جزئیات را نمیتوانند درک کنند و ببینند.
نظر شما:
1- گزینه های ستاره دار الزامی می باشند.2- ایمیل شما نمایش داده نمی شود.
3- لطفا جهت دریافت پاسخ نظر خود حتما ایمیل خود را بصورت صحیح وارد نمائید.
4- لطفا نظر خود را به صورت فارسي تايپ نماييد.
5- نظري که حاوي هر گونه توهين باشد، انتشار داده نميشود.