• جشن و راهپیمایی متفاوت ۴۶ سالگی انقلاب
  • داستان شنیدنی از شیرینی زندگی پدر دهه شصتی
  • معارفه سردبیر جدید پایگاه خبری تحلیلی بلاغ مازندارن
  • افتتاح یادمان امیر سرلشکر شهید منفرد نیاکی
  • سود قاچاق به جریمه ها می چربد
  • حضرت علی(ع)؛ جاودانه‌ تاریخ
  • امیرالمومنین؛ خیر کثیر و معنای بی‌پایان
  • آیین تکریم و معارفه فرماندار شهرستان سوادکوه
  • رمضان پاریاو سوادکوهی به عنوان سرپرست فرمانداری سوادکوه منصوب شد
  • خاطره شب یلدای
  • رقابت ۳۹ تیم در رویداد ششم تولید محتوای دیجیتال
  • مسئولان صادقانه پیگیر مشکلات اقتصادی مردم باشند
  • سنگر مقاومت فرمانده خاکی‌پوش
  • برادر شهید صفی‌الدین در اجلاسیه شهدای بسیج جهان اسلام: حمله به تل‌آویو نشان از قدرت بالای حزب‌الله است مسئول دفتر حزب‌الله لبنان در ایران امروز خون شهدای حزب‌الله و حماس با تداوم ایستادگی و مقاومت پایمال نشده و نخواهد شد،
  • برگزاری ۵۰۰ عنوان برنامه هفته بسیج در سوادکوه
  • 🛑 مازندران میزبان اجلاسیه بین المللی شهدای بسیجی جهان اسلام است
  • 🔻اهدا طلا توسط معلم بسیجی سوادکوهی به #جبهه‌مقاومت 
  • طبیعت پائیزی
  • جبهه مردمی جهانی پشتیبان مقاومت است
  • اقبال یک میلیون نفری از دومین کنگره شهدای مازندران
  • نوجوانان بر مدار سیره شهدا حرکت کنند
  • خون حاج قاسم و سید حسن نصرالله فتح عظیم دارد
  • ترندشدن ۲ هشتگ شهدایی مازندران در توییتر
  • اجلاسیه «مدال عشق» به یاد پهلوانان شهید و به افتخار قهرمانان
  • دنیا نباید برای رژیم صهیونیستی امن باشد
  • جنگ حق و باطل جدیدی در منطقه به راه افتاده است
  • پیوند هزار زوج مازندرانی در اجلاسیه «آتش و عشق»
  • برگزاری پویش «قهرمان محله» همزمان با کنگره شهدای مازندران
  • اجلاسیه شهدای ارتش در نوشهر آغاز شد
  • آغاز رزمایش سراسری رهروان شهدا در مازندران
  • ۱ دی ۱۴۰۳؛ ساعت ۲:۰۶
    کد خبر: 3688
    بازدید: 0 views
    خاطره شب یلدای

     

    خاطره شب یلدای از زبان سر کار خانم امروانی دلاور زن بسیجی سوادکوهی 🌸

     

    فاطمه خانم، یکی از هزاران زنی بود که در پشت جبهه‌ها جانانه می‌جنگید. اون شب یلدا، مثل هر شب دیگه، مشغول دوختن لباس برای رزمنده‌ها بود. نخ و سوزن تو دستش، نگاهش به عکس پسری که رفته بود جبهه دوخته بود. لبخند تلخی زد. یادش اومد پارسال همین موقع، پسرش با ذوق براش انار پوست می‌کند و هندونه می‌آورد. امسال اما، جای خالی‌اش توی خونه عمیق‌تر از همیشه حس می‌شد.

    با صدای آژیر خطر، همه چیز زیر و رو شد. فاطمه خانم بدون لحظه ای درنگ، لباس‌های نیمه‌کاره‌اش را کنار گذاشت و به پناهگاه رفت. دلش نمی‌خواست به پسرش فکر کنه، اما نمی‌تونست هم. توی پناهگاه، زن‌های دیگه هم بودن. هر کدومشون داستانی داشتند. یکی پسرش زخمی شده بود، یکی دیگه شوهرش اسیر بود. همه با هم گریه می‌کردند و دعا می‌کردند.

    وقتی آژیر خطر قطع شد، فاطمه خانم به کارش برگشت. انگار نه انگار که چند دقیقه پیش مرگ رو به چشم دیده. با همون دقت و سرعت قبلی، لباس‌ها رو میدوخت. می‌گفت: “هر کدوم از این لباس‌ها، یه جونیه که باید زودتر به دست رزمنده‌ها برسه.”

    شب یلدا، طولانی‌ترین شب سال، برای فاطمه خانم و زن‌های دیگه مثل یک سال گذشت. اما اونا تسلیم نشدن. با امید به پیروزی، به کارشون ادامه دادن.



    بر چسب ها:
    

    نظر شما:

    1- گزینه های ستاره دار الزامی می باشند.
    2- ایمیل شما نمایش داده نمی شود.
    3- لطفا جهت دریافت پاسخ نظر خود حتما ایمیل خود را بصورت صحیح وارد نمائید.
    4- لطفا نظر خود را به صورت فارسي تايپ نماييد.
    5- نظري که حاوي هر گونه توهين باشد، انتشار داده نمي‌شود.
    نام *
    ایمیل *