• مامایی؛نگهبان لحظه شگفت‌انگیز آغاز زندگی
  • کاهش قمیت خودرو‌های داخلی به دلیل رکود سنگین در بازار
  • از فروش تا تعطیلی؛نساجی قائم‌شهر بلا‌تکلیف‌تر از همیشه
  • اجرای ۲۸۰ برنامه‌ در قالب جشن‌های زیر سایه خورشید
  • از دل واژه ها تا افق فردا
  • ایجاد خط جدید برای تقویت گازرسانی مازندران
  • صدای چرخ هایی که دیگر نمیچرخد
  • یادوراه شهدای ورزشکار سوادکوه برگزار می گردد
  • طبس، نقطه پایان عملیات (پنجه عقاب) آمریکا
  • ممنوعیت تردد در محور چالوس تا پایداری هوای گرم
  • اکران فیلم پیشمرگ در پل سفید
  • جوانان؛طلایه‌داران خیر در مکتب امام صادق(ع)
  • تولید ملی بدون کار آفرینی جان نمیگیرد
  • من رفتم،اما سنگر را خالی نگذارید
  • خط کشی میان دانش و هنر با پرگار خلاقیت
  • صنعت نساجی مازندران؛ از چالش ها تا چشم اندازهای توسعه ای
  • پژوهش در تبعید؛ از میز آزمایش تا سکوی انتظار
  • ابراهیم هادی، پلی در میان جوانمردان
  • تعدیل تعرفه آب کشاورزی مازندران
  • به جای عبور؛ مازندران را زندگی کنیم
  • پسماند استان‌های شمالی ویژه پیگیری می‌شود
  • هم‌نوا با مردم غزه در فضای مجازی فعال شویم
  • تصمیمی بی حاصل یا ضرورت‌های پنهان؟
  • تردد روان در محور‌ها تا هشدار نارنجی هواشناسی
  • شوک به شالیکاران مازندرانی با افزایش تعرفه آب‌بها
  • سکوت مسئولان،فریاد زمین خواران؛فاجعه ای برای میراث ملی
  • روستای سیاه‌لش؛ از آرزوهای‌ بزرگ تا چالش‌های بی پایان
  • واریز اعتبار کالا‌برگ دهک های ۴ تا ۷ از امروز
  • پشت پرده گروگان‌گیری اقتصاد برای تحمیل مذاکره
  • وقتی صدای مرشد، دل گود را زنده می کند
  • 23 آوریل 2025؛ ساعت 8:59
    کد خبر: 4490
    بازدید: 0 views
    من رفتم،اما سنگر را خالی نگذارید

    به گزارش خبرنگار فرهنگی پایگاه خبری تحلیلی «پیام سوادکوه » تقويم سال ۱۳۳۳ به سوّمين روز از اردبیهشت خود رسيده بود كه صداي گريه­ی نوزادی در كاشانه «رحمت و زهره» طنين انداز شد؛ نورسيده­اي با نام «احمد» كه كودكانه­هايش در طبيعت زيباي «فلورد» سوادکوه و دامان پرعطوفت مادر خاطره شد.

     

    سردار شهید احمد محمودی

     

    تاریخ تولد:۱۳۳۳/۲/۳

    تاریخ شهادت:۱۳۶۱/۸/۱۶

    محل شهادت:چالوس

    نام پدر: رحمت

     

    احمد تحصيلاتش را تا مقطع متوسطه در مدرسه «ابوريحان» قائم­شهر ادامه داد. اما بعد از ازدواج با خانم «توران رستمان» و پايان خدمت سربازي، موفق به اخذ مدرك ديپلم رشته طبيعي شد.

     

    او که هماره خود را به زیور خصائل نیک می‌آراست، در ادب و تواضع نسبت به والدین، زبانزد بود و مطیع اوامرشان. در رفتار و گفتار با دیگران نیز، ملاطفت و گشاده‌روئی به خرج می‌داد. از این‌رو، نزد آنان نیز از محبوبیتی دو چندان بهره‌مند بود.

     

    در بیان تقیدات دینی این فرزند نیک‌سیرت، همین بس که پیوسته در ادای فرائض واجب و مستحب، اهتمامی وافر داشت. علاوه بر آن، با قرآن، این منبع نور و رحمت نیز مانوس بود و در عمل به فرامین آن، کوشا.

     

    همسرش می‌گوید: «اگر از بچه‌ها اشتباهی سر می‌زد، قبح آن را برای‌شان توضیح می‌داد و راهنمایی‌شان می‌کرد. آن‌ها را به انجام کارهای پسندیده تشویق می‌نمود و از امور ناپسند برحذر می‌داشت.»

     

    «سیاوش» در مورد پدرش چنین می‌گوید: «با مادرم رفتار خوبی داشت، اما سعی می‌کرد او را طوری عادت دهد که در اداره خانه به خودش متکی باشد، تا او بتواند به امور مربوط به انقلاب و جنگ بپردازد. علاوه بر آن، همیشه به مادرم سفارش می‌کرد: فرزندان‌مان را خوب تربیت کن و تحویل جامعه بده! روی من حساب باز نکن! چون من متعلق به خودم نیستم.»

     

    بعد از به بار نشستن نهال نوپاي انقلاب، احمد در تأسيس انجمن اسلامی، كميته، بسيج و سپاه سوادكوه، حضور فعّال داشت. او با تشكيل كلاس‌­هاي عقيدتي ـ سياسي، مذهبي و فرهنگي در مساجد و مدارس، جهت روشنگري افراد، نقش به‌سزایی ایفا کرد. گذشته از آن، به عنوان نيروي افتخاري آموزش و پرورش، در زمينه فرهنگي نيز فعّال بود.

     

    مسئوليت بسيج پل­سفيد، مسئولیت طرح جنگل سوادکوه، فرماندهی سپاه پاسداران كياكلا و عضویت در شوراي فرماندهي اين شهرستان، از اَهمّ خدمات ارزنده اين پاسدار متعهد مازندراني به‌شمار مي­رود.

     

    به اذعان دوستش «محمد یوسفی»، «او به عنوان فرمانده سپاه دستور داد که بخش عمده امکانات واحد تبلیغات سپاه، به امور دانش‌آموزان اختصاص یابد. لذا، موجب شد که تعداد زیادی از بچه‌ها جذب سپاه و بسیج شده، راهی جبهه شوند؛ از جمله «حشمت‌الله خلیلی و وحید محسنی».

     

    احمد در دوران جنگي تحميلي، علاوه بر آموزش نيروهاي بسيجي و سپاهي، جهت ياري رزمندگان در جبهه­ها، خود نيز جامه رزم به تن كرد و رهسپار منطقه گيلان­غرب شد، که منجر به جراحت و انتقالش به بیمارستان ولی‌عصر تهران شد.

     

    و عاقبت، احمد در ۱۶/۸/۱۳۶۱ در جاده محمودآباد ـ آمل، در حین ماموریت، در اثر سانحه تصادف به درجه رفيع شهادت نائل شد. سپس طي مراسم وداع با يادگارانش «سياوش، سيامك و ابراهيم»، در گلزار شهداي پل­سفيد به خاك سپرده شد.

     

    انتهای خبر/



    بر چسب ها:
    

    نظر شما:

    1- گزینه های ستاره دار الزامی می باشند.
    2- ایمیل شما نمایش داده نمی شود.
    3- لطفا جهت دریافت پاسخ نظر خود حتما ایمیل خود را بصورت صحیح وارد نمائید.
    4- لطفا نظر خود را به صورت فارسي تايپ نماييد.
    5- نظري که حاوي هر گونه توهين باشد، انتشار داده نمي‌شود.
    نام *
    ایمیل *