به گزارش پیام سوادکوه، بخشی از تاریخ در حال رقم خوردن است، تاریخی که هیچگاه به ذهنم نمیرسید درگیر چنین جنگ نابرابری شویم، جنگی که دشمن را نمیبینیم، این روزها، دوران سخت و متفاوتی را تجربه میکنیم که تا پیش از این، در موقعیتی اینچنینی قرار نگرفته بودیم و شاید به همین خاطر است که متأسفانه عدهای هنوز نتوانستهاند شدت و اندازه این خطر بزرگ را درک کرده و رفتارهای عادی و روزانه خود را کنار بگذارند.
شرایط بحرانی و نفسگیری که در حال سپری شدن است، زمان کش آمده و مجبوریم عزیزانمان را از خود برانیم و بسیاری از سنتها و فرهنگ غنی خود دست بکشیم تا زنده بمانیم بین مرگ و زندگی سخت باالاجبار زندگی سخت را انتخاب کنیم، اما هستند عدهای که هیچگاه بدون توجه به توصیهها و خواهشهای کادر پزشکی، همچنان به دنبال خرید عید و ملزومات خود هستند.
*لباس رزم سفیدپوشان در خط مقدم جبهه نبرد با کرونا
اینبار لباس رزم سفیدپوشان را برتن کردم تا چند لحظه در خط مقدم جبهه نبرد حضور یابم، لحظهای که تصمیم گرفتم این گزارش بنویسم با مخالف خانوده روبه رو شدم آنها بر این باور بودهاند که کار من دیوانگی است، من هم از حضور در این سنگر نبرد ترس داشتم با خودم اینگونه زمزمه کردم:«هنوز بر نفسم غلبه نکردم که حاضر نیستم ساعتی را در خط مقدم قدم بگذارم حداقل ثبت کننده مبارزه سربازان سلامت باشم وای به حال منی که پر از ادعاهای توخالی بودهام؟» چه قلب پر از سخاوتی پزشکان و پرستاران دارند، مگر رسالت من ثبت تلاش و مدافعان سلامت نیست؟
با دکتر بهرام عادلانی رئیس بیمارستان شهدای زیراب تماس میگیرم و زمان رفتنم را هماهنگ میکنم، مسیر بیمارستان را در پیش میگیرم تردید در رفتن دارم آری این ترس از مرگ مرا وادار میکند به میدان نبرد نزدیک نشوم، سعی میکنم قوی باشم به خود دلداری میدهم پس پرستاران و پزشکان چگونه دست از جان کشیدند و ایستادهاند آنانی که سالها درس خوانند پزشک مملکت باشند امروز اولین سرباز خط مقدم شدهاند، آرزوهایی که از آن دست شستند تا سرباز شایسته وطن باشند.
وارد محوطه بیمارستان میشوم دکتر عادلانی همچون همیشه بیش از بیش سلامتی مرا اولویت قرار میدهد و با راهنمایی از من میخواهد گان مخصوص پزشکان را بر تن کنم، لباس گرم است و حس خفگی دارم، هنوز چند دقیقه نیست که لباس را برتن کردهام اما رگههای عرق را در پشتم حس میکنم، همراه دکتر وارد بخش اورژانس میشوم، دکتر مشغول ویزیت بیماری است که با علائم کرونا مراجعه کرده، صدای آه و ناله توجه مرا به خود جلب میکند به سوی صدا میروم که متوجه میشوم مسافران نوروزی که از کرج عازم شمال بودهاند تصادف کرده و با حال وخیم به بیمارستان انتقال داده شدند.
*علیرغم همهی آموزشها مردم رعایت نمیکنند
اعظم فلاح سرپرستار بخش اورژانس بیمارستان زیراب در حالیکه سرنگ را آماده تزریق برای بیمار تصادفی میکند، میگوید از روزهای نخست اسفند بیماران مشکوک به کرونا به بیمارستان مراجعه میکردند در آن روزها هنوز تجهیزات حفاظت فردی ما تکمیل نبود بعد چند روز تجهیزات کامل شد، علیرغم همهی آموزشها مردم رعایت نمیکنند و امروز که روز سوم عید است ۶ مصدوم تصادفی داشتیم این موضوع برای ما دردآور است به اینجا کلامش که میرسد خستگی و درد اشکی میشود و از چشمانش میچکد.
کمی که آرام میشود با بغض میگوید فقط یک روز در ایام عید به منزل رفتم تمام روزهای دیگر شیفت هستیم در این لباس نمیتوانیم غذا بخوریم، حتی نباید دست به چشمانمان بزنیم، تنها خواهش ما این است با سفرهای غیرضروری کار ما را بیشتر نکنند دیگر رمقی برای پرسنل نمانده است، هنوز با لباس زمخت درگیرم تحملش سخت است بیچاره پرستارها…
*افزایش ۴۰ درصدی مراجعین برای چکاپ از ترس کرونا
با لباسهایی که به سختی در آن میتوانستم نفس بکشم و راه بروم به سمت آزمایشگاه حرکت میکنم میانه راه همراه یکی از مریضها جلویم را میگیرد و درخواست میکند برای همسرش که در بخش کروناییها بستری است جشن تولد بگیرد تا از نظر روحی توان ادامه مبارزه را داشته باشد که در مقابل درخواستش میگویم من پزشک یا پرستار نیستم با دکتر هماهنگ کند، وارد آزمایشگاه میشوم فاطمه باباپور و همکارش جزء نیروهای داوطلب شرکتی هستند که به کادر درمانی بیمارستان اضافه شدند، فاطمه کرونا را آنفولانزای وحشی مینامد و معتقد است بیش از ۴۰ درصد افزایش مراجعین دارند که فقط برای چکاپ ناشی از ترس مراجعه میکنند.
وارد آسانسور میشوم احتیاط و با خلال دندان دکمه طبقه دوم را میفشارم در آینه آسانسور نگاهی به خود میاندازم با این همه پوشش خودم حتی خودم را نمیشناسم این لباس واقعاً آزار دهنده است، بخش پرستاران را مشغول بررسی پروندهای بیماران میبینم، یکی از پرستاران در پوشش لباس رزم هم که چهره را به خوبی نمایان نمیکند خستگیاش را فریاد میزند رمقی ندارد، کمی از حضور غیرمنتظرانه من تعجب میکنند یکی از پرستاران گردنش را ماساژ میدهد و میگوید درد گردن گرفتهام کلاه یکسره این لباسها در حین انجام کار آزار دهنده ست.
*صبوری، عشق و ایثار در نگاه پرستاران
حدیث امیری ۱۲ سال به عنوان پرستار مشغول به فعالیت است، از شرایط سخت یک ماه گذشته میگوید روزهایی که در هر شیفت کاری قادر نیستند به خاطر ماسک و لباس لیوان آبی بنوشند شرایط متفاوتی که در این سالیان تجربه نکرده بود در ادامه میگوید ما تمام این شرایط را تحمل میکنیم فقط مردم در خانه خود بمانند، با همه خستگی لبخند مهربانی بر لب دارند، روز پرستار که تولد حضرت زینب است برازنده این قشر صبور است، صبوری، عشق وایثار را در نگاه تک تک میتوان ترجمه کرد.
امیری با گلایهمندی از عدهای که این مسئله را شوخی فرض کردند و توجهی به توصیهها ندارند، تصریح کرد: خستگی ما زمانی دوبرابر میشود که شهروندان با گویش محلی میگویند اِ ما رهِ که نیرنه (به ما سرایت نمیکند) یا زمانی که مردم را بیخیال در حال خرید در خیابان ها مشاهده میکنیم، چطور بعضی از افراد جامعه میتوانند راحت بیرون بروند، مهمانی برگزار کنند در حالی که من فرزند خردسالی دارم که در این یک ماه نتوانستم در آغوش بگیرمش، کودک خردسال من وقتی مرا میبیند به سمت من میآید تا در بغلم آرام بگیرد اما من مجبورم از خود دورش کنم مادری کردن را در این روزها به خاطر وطن به خاطر شغل پرستاری ترک کردهام تا سرباز وطن باشم اینجا حرفش مرا یاد خاطرات جنگ و مادران شهدا هشت سال دفاع مقدس میاندازد آن زمان هم مادران سرزمین ما فرزندان را بدرقه میدان نبرد میکردند و تمام مادرانههای خود را فدای میهن کردند بار دیگر تاریخ در حال تکرار است… بار دیگر مادران فرزندان را از آغوش خود دور میکنند تا پرستار روزهای جنگ باشند.
*روزهای سخت مدافعان سلامت با بیماری همکاران
پرستار بغضدار ادامه میدهد:سختی زمانی بر روح ما زخم میزند که میبینیم همکاران ما هم درگیر بیماری میشوند، با اشاره به لباس رزم میگوید این لباس خود بر دشواری کار اضافه کرده بین ۸ تا ۱۲ ساعت این لباسها را بر تن می کنیم، کلافه میشویم، ماسکها گویی بر صورتها چنگ میاندازد، پرستاران کادر درمان و بهداشت این روزها واژههای دوران جنگ را دوباره احیا کردند خستگی پنهان شده در پشت لبخند این روزهای عجیب امیدوار کننده است بر پایان سیاهی کرونا…
کلیپهای پایکوبی و شادی پزشکان و پرستاران بین مردم دست به دست میشود اما کسی نمیداند در دلشان چه آشوبی به پا است، عدهای از آنها روزها است که خانوادههایشان را ندیدهاند وتنها آنها هستند که از عمق فاجعه باخبرند و من امروز سوم فروردین از نزدیک شاهد اشکها و بغض هایی بودهام که تا ابد در گوشه قلب و ذهنم خواهد ماند تا قهرمانان همیشه قهرمان بمانند.
همراه خانم امیری وارد یکی از اتاقها که ۳بیمار کرونایی بستری هستند، میشویم یکی از بیماران مدام سرفههای خشک دارد و نمیتواند به درستی نفس بکشد، ماسک اکسیژن وصل است از ترس نزدیک نمیروم از دور از او میپرسم با چه علائمی مراجعه کردی که با خس خس گفت: تب و لرز داشتم، ۱۰ روز اول در خانه بودم اکنون چهار روز است که بستری شدم بدون اکسیژن نفسم بند میآید.
*بیماری یک عضو خانواده و انتقال آن به دیگران
میپرسم چگونه مبتلا شدی که پاسخ میدهد پسرم رفته بود بازی فوتبال مبتلا شد وقتی وارد منزل شد تمام خانواده درگیر بیماری شدند به دو بیمار دیگر اشاره میکند و میگوید یکی مادرم است و آن دیگری خواهرم، برادرم هم در آی سی یو با حال وخیمتری بستری شده است، امیری ماسک اکسیژن بیمار را بررسی میکند شرح حالش را میگیرد با یک بغل عشق و مهربانی میگوید چقدر امروز بهتری عزیزم او همان است که دلتنگ در آغوش کشیدن فرزند است….بغض را پشت در اتاق جا گذاشته گویی…
در کل چند نفر از خانواده بستری هستند؟ ۷ نفر دوباره سرفههای خشک او شروع میشود، نمیتواند حرف بزند که خواهرش ادامه میدهد یکی از برادرانم سه شب است که در خیابان داخل ماشین میخوابد تا به بیمارستان نزدیک باشد، حال برادرم که در آیسییو بستری است زیاد مساعد نیست، این خانواده مبتلا سن بالا نیستند پس میتوان گفت مرگ فقط برای همسایه نیست هر کسی ممکن است در دام کرونا قرار گیرد.
بیشتر ماندن را در اتاق این خانواده بیمار جایز نمیدانم، سرفههای خشک و تنگی نفسهای یک در میان مرا میترساند با حفظ آرامش از اتاق خارج ولی حدیث امیری پرستار مهربانیها میماند و با آرامش در حال رسیدگی است. وارد اتاق دیگری که آقایان بستری هستند میشوم، یکی از بیماران با روحی خسته رو به پنجره نشسته و آه میکشد سلام میکنم به طرفم برمیگردد میشناسمش یکی از مغازه داران شهر است با ناراحتی و ترس میگوید بمانید در خانه بیرون نروید مریض تخت کناری من حالش وخیم شد به آیسییو منتقل شد، به تخت خالی نگاهی میکنم، دوباره رد نگاهم را به بیمار میدهم ترس از مرگ و نیستی را در چشمانش میتوان دید.
قدم در سالن بیمارستان می گذارم همراهی نمیبینی که از بیماری پرستاری کند، ملاقات کنندهای برای عیادت نمیآید، فقط پرستاران و بیماران هستند پرستارانی که حتی وقت ندارند در لنز دوربین نگاه کنند و مرتب مشغول رفت و آمد بین بیماران هستند.
از طبقه دوم به طبقه اول بخش آی سی یو میروم با پاپوش راه رفتن هم دردسری شده موارد بهداشتی و فاصله از سالن بیماران را رعایت میکنم از فاصله خیلی دورتر مشاهده میکنم وضعیت بیماران اینجا وخیمتر است، حرکتی ندارند فقط دستگاهها هستند که نشان میدهند این بیماران هنوز زندهاند شیرین واحدی سرپرستار بخش آی سی یو در گفتوگویی بیان میکند: پیک تعداد بیماران است که حالشان هم وخیمتر است و جوان ترها هم درگیر میشوند، تمام وقت درگیر بیماران بدحال هستیم، از خانوادهها دور و باید فاصله را با فرزندانمان حفظ کنیم، شیفتهای پشت سرهم کشیک میمانیم تا رفت و آمد را کمتر کنیم تا خطر ابتلا عزیزانمان را کاهش دهیم.
*حضور مردم در خانهها تنها درخواست مدافعان سلامت
بیماران آی سی یو با تنگی تنفس حاد وارد این بخش میشوند که باید روحیه بیماران را بالا ببریم همراه بیماران درد میکشیم اما برای حفظ روحیه بیماران لبخند میزنیم و غم و خستگیها را پشت لبخند خود پنهان میکنیم از مردم تقاضا داریم در خانه بمانند برای ما زجرآور است درد بیماران را ببینیم از درد آنها ما بیشتر درد میکشیم.
اینجا خط مقدم جنگ با کرونا شهرستان سوادکوه در میان زشتی کرونا زیباییهای از جنس از خودگذشتگی کادر درمانی که به دور از خانواده و عزیزان ایثارگرانه میجنگند را میبینم که عاشقانه لباس رزم بر تن کردهاند هنگام خروج از بخش چشمم به سفره هفت سین کادر درمان میافتد چه غریبانه سال تحویل شده است.
ندا رحمتنژاد مدیرخدماتی بیمارستان از افزایش حجم کاری میگوید: آمارگیری از بیماران، پیگیری دارویی،رساندن اغذیههایی نظیر آبمیوه به پرستاران، تهیه گان و ماسک که موجب شد حجم کاری نسبت به روال عادی افزایش یاید، پوشش شیفت همکارانی که مبتلا به کرونا شدند خود یکی دیگر از دغدغههای ما شده است.
*کمک خیران و سپاه در تهیه لوازم
رحمت نژاد از کمک خیران و سپاه میگوید که به کمک پویشهای مردمی ماسک و گان تهیه می شود، این روزها پرسنل معرفتی کار میکنند از جان مایه میگذارند از پویشهای مردمی که در تهیه ماسک و لباس به کمک ما آمدهاند خواهش می کنم از پارچههای مناسب استفاده کنند پرسنل باید دوازده ساعت این لباسها را بر تن نمایند و گاهی بدن پرسنل زخم میشود.
ندا در پایان می گوید در روزی که اعلام شود این کابوس به پایان رسیده من دست و پای تمام همکاران را میبوسم که این چنین خالصانه تلاش کردند.
دکتر عادلانی رئیس بیمارستان شهداء زیراب در مورد بیماری کرونا میگوید: مردم آگاهی کافی و لازم را نسبت به علائم این ویروس دارند، این ویروس از سالها قبل وجود داشت اما امسال به صورت تهاجمی مردم را درگیر کرده و تغییر چهره داده این روزها چالش تمام دنیا ویروس کرونا شده است، این ویروس درمان قطعی ندارد،از رفتار ویروس هنوز اطلاعات دقیقی نداریم.
رئیس بیمارستان شهدا با ابراز امیدواری از دست یافتن به روش درمان ویروس گفت: دانشمندان زیادی در تلاش هستند تا دارو مناسب این بیماری را بدست آورند و انشالله به زودی خبرهای خوشی از روش درمانها را شنونده باشیم.
عادلانی فرصت سازی برای کادر درمانی، محدودیت ظرفیت انسانی کادر درمان، فرصت برای ساخت واکسن را از عواملی برمیشمرد که موجب میشود روی هدف کاهش سیر شیوع در افراد جدید تمرکز کنیم، اگر تعداد مبتلایان در یک بازه زمانی افزایش یابد ظرفیت کادر درمانی پاسخگو تعداد بیماران نخواهد بود و برای بعضی از بیماران قطعاً با کمبود تخت مواجه خواهیم بود که این مسئله مرگ و میر را افزایش میدهد.
*اختصاص تمام بیمارستان به بیماران کرونایی
فرمانده خط مقدم جبهه نبرد بیمارستان شهدا با اشاره به اینکه در روزهای نخست بخشی از بیمارستان و اکنون تمام بیمارستان به بیماران کرونایی اختصاص داده شده میگوید: آی سی یو شماره دو نیز راه اندازی شده و تجهیزات از طریق دانشگاه و خیرین فراهم شده است.
عادلانی از شیفتهای پشت سر هم کادر درمانی خبر میدهد، ادامه داد: تعطیلات در این ایام برای کادر درمانی معنایی ندارد، کمبود نیرو را با بکارگیری نیروهای بازنشسته و نیروهای موقت ۸۵ روزه با هماهنگی معاونت و توسعه دانشگاه تا حدی تامین شده ولی کافی نیست.
این مسئول با بیان اینکه کادر درمان بیمارستان شهدا تا این لحظه با تمام توان در حال کار کردن هستند وساعت کاری نیز افزایش یافته تصریح کرد: هیچ کدام از اعضای کادر درمانی از کار شانه خالی نکردند و در خط مقدم مردانه ایستادهاند شرمنده پرسنل بیمارستان هستم که با توان و قدرت بیشتری در حال مقابله با کوید ۱۹ تلاش دارند از این بحران با کمک یکدیگر خارج شوند.
*کمکهای مردمی موجب دلگرمی مدافعان سلامت
عادلانی تنها راه رهایی از بیماری را رعایت مردم به توصیههای بهداشتی میداند، بخشی از مردم سوادکوه به عنوان خیرین با کادر درمان همراهی دارند، با اینکه مردم منطقه خود از طبقه ضعیف میباشند اما در کار خیر همراه و کنار ما هستند که موجب دلگرمی مجموعه بهداشت و درمان است.
کرونا هم تمام میشود
من دوباره تو را در آغوش خواهم گرفت و
ترانههای ایلیاتی را
زیر گوشت زمزمه میکنم
پسرم
کرونا هم تمام میشود
زنگ تفریح
مدرسه را از هیاهو
سرشار میکند، تقدیم به خانم امیری که در انتظار به آغوش کشیدن دلبندش است
به خاطر مدافعان سلامت در خانه بمانیم دیگر رمقی نمانده…
مرجع : بلاغ
نظر شما:
1- گزینه های ستاره دار الزامی می باشند.2- ایمیل شما نمایش داده نمی شود.
3- لطفا جهت دریافت پاسخ نظر خود حتما ایمیل خود را بصورت صحیح وارد نمائید.
4- لطفا نظر خود را به صورت فارسي تايپ نماييد.
5- نظري که حاوي هر گونه توهين باشد، انتشار داده نميشود.